معنی ناصر هاشمی

حل جدول

ناصر هاشمی

از بازیگران فیلم خانه پدری

لغت نامه دهخدا

هاشمی

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمد هاشمی شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) عبداﷲبن حارث بن نوفل هاشمی قرشی. رجوع به عبداﷲبن حارث... شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) مکنی به ابومحمد. رجوع به عبدالصمدبن علی... هاشمی شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) محمدبن عبداﷲبن محمد، مکنی به ابوالحسن و معروف به ابن سکره. رجوع به ابن سکره شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) مغیرهبن الحارث، مکنی به ابوسفیان. رجوع به ابوسفیان بن الحارث... شود.

هاشمی. [ش ِ] (ص نسبی) منسوب به هاشم که جد عبداﷲ و پدر عبدالمطلب و پسر عبدمناف بود. (الانساب سمعانی) (آنندراج). کسی که از نژاد هاشم جد پیغمبر اسلام باشد. (ناظم الاطباء):
می لعل پیش آورم هاشمی
ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی.
فردوسی (شاهنامه ص 2067).
- پیغمبر هاشمی، پیغمبر اسلام:
به تازی یکی نامه پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندر او خوب و زشت
ز جنی سخن گفت و از آدمی
ز گفتار پیغمبر هاشمی.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2974).
- خال هاشمی، قسمی خال طبیعی سیاه و درشت بر پشت لب یا کنار دهان. (یادداشت مؤلف).
- رسول هاشمی، پیغمبر اسلام:
گر مدیح و آفرین شاعران بودی دروغ
شعر حسان بن ثابت کی شنیدی مصطفی
بر لب و دندان آن شاعر که نامش نابغه
کی دعا کردی رسول هاشمی خیرالوری.
منوچهری.
|| منسوب به بطن بنی هاشم از قبیله ٔ قریش. || نام قسمی حلوا: و اغلب حلواهای نیکو چون هاشمی و صابونی و لوزینه و اباها و طبیخهای نافع هم خلفای بنی عباس نهادند. (نوروزنامه). || وزنی است معادل 11520 مثقال. (یادداشت مؤلف).
- کر هاشمی، ثلث کر معدل باشد، یعنی بیست قفیز و آن را کر هارونی و کر اهوازی نیز گویند. (یادداشت به خط مؤلف).

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) (مولانا...) متخلص به خاموشی شاعر قرن نهم هجری. رجوع به خاموشی شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) نام یکی از طوایف ده گانه ٔ سکنه ٔ آمل. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 61).

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) عبداﷲبن محمد (ابن الحنفیه) بن علی بن ابیطالب، مکنی به ابوهاشم. رجوع به ابوهاشم عبداﷲبن محمد... شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) ابوالقاسم. از روات است. ابوالقاسم اسماعیل بن محمدبن الفضل الاصفهانی که از مشاهیر ائمه ٔ سنت است. از قول وی روایت دارد. رجوع به شدالازار ص 45 شود.

هاشمی. [ش ِ] (اِخ) (خواجه...) یا (خواجه هاشم). از سادات بخارا و شیخ الاسلام آن دیار بود. وی از شعرای قرن نهم هجری است. آذر بیگدلی مؤلف تذکره ٔ آتشکده مثنوی به نام مخزن الانوار که به تقلید مخزن الاسرارنظامی گنجوی سروده شده به وی نسبت میدهد. ظاهراً صاحب آتشکده، این مثنوی را با مظهرالاَّثار سروده ٔ هاشمی مشهور به جهانگیر اشتباه کرده، زیرا خود اضافه میکند که این مثنوی دیده نشده است. در مجالس النفائس ترجمه ٔ سلطان محمد فخری هراتی نام این شاعر «خواجه هاشمی » و در ترجمه ٔ حکیم شاه محمد قزوینی از همان کتاب «خواجه هاشم » ضبط گردیده و در تذکره ٔ آتشکده فقط به عنوان «هاشمی » ذکر گردیده است. این دو بیت از اوست:
کیفیتی که در دل پرآتش می است
کیفیتی است از لب ساقی نه از وی است.
به ناز سرمه مکش چشم بی ترحم را
نشسته گیر به خاک سیاه مردم را.
(مجالس النفائس ص 144 و 379).


ناصر

ناصر. [ص ِ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء).

ناصر. [ص ِ] (اِخ) ابن خسرو القبادیانی المروزی، مکنی به ابومعین. رجوع به ناصرخسرو شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

هاشمی

(صفت) منسوب به هاشم (مطلقا)، منسوب به هاشم بن عبد مناف پدر عبدالمطلب وجدعبدالله. یا پیغمبرهاشمی. محمدصلی الله علیه وآله بن عبدالله: (زجنی سخن گفت و از آدمی زگفتار پیغمبر هاشمی. ) (شا) یاخال هاشمی. قسمی خال طبیعی سیاه و درشت بر پشت لب یا کنار دهان. یا -3 (اسم) قسمی حلوا: ((و اغلب حلواها ء نیکو چون هاشمی و صابونی و لوزینه و ابها و طبیخهای نافع هم خلفا ء بنی عباس نهادند. )) -4 وزنی است معادل 11520 مثقال. یا کر هاشمی. ثلث کر معدل باشد یعنی بیست قفیز و آنرا کر هارونی و کر اهوازی نیز گویند.

معادل ابجد

ناصر هاشمی

697

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری